معنی اعضای داخلی بدن

واژه پیشنهادی

از اعضای داخلی بدن

روده، قلب، کبد

فارسی به آلمانی

اعضای داخلی

Drinnen, Innen, Innenseite, Innere, Innerhalb

فارسی به عربی

اعضای داخلی

داخل


داخلی

باطنی، داخل، داخلی، فطری

لغت نامه دهخدا

داخلی

داخلی. [خ ِ] (ص نسبی) منسوب به داخل، درونی. مقابل خارجی و بیرونی. اندرونی. باطنی.
- استعمال داخلی، خوردن و آشامیدن و حقنه (در دوا).مقابل استعمال خارجی، که اندرونی است. رجوع به داخله شود.

عربی به فارسی

داخلی

خانگی , زیر سقف , درونی , داخلی , ناشی از درون , باطنی , تویی , ذاتی , داخل رونده , دین دار , پرهیزکار , رام , درون

اصطلاحات سینمایی

داخلی

هر صحنه ای که داخل ساختمانی یا یک محوطه بسته و سقف دار می گذرد. صحنه داخلی می تواند در دکوری ساخته شده در استودیو یا در یک ساختمان واقعی اتفاق افتد.

معادل ابجد

اعضای داخلی بدن

1583

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری